گردش
چهارشنبه شب من و امید و بچه ها باتفاق خواهرم و خونواده شوهرش و دختر عموهای شوهرش به ولایت مادریم ...
View Articleتولد هستی
پنج شنبه هفته پیش به یه تولد مجردی دعوت شدیم. تولد هستی دختر پسر عمم. فقط چند تا از خانومای فامیل بودن ...
View Articleاین هفته ...
شنبه این هفته امید عزیزم صبحش از سر کار اومد . همون روز آوینا و ملینا گلاب به روتون چندین ...
View ArticleArticle 11
چهارشته هفته پیش امید آوینا رو برد کلاس نقاشی و رفت شهر محل کارش. واسه برگشتنش من باید میرفتم دنبالش. ملینا رو ...
View Articleاحوالات ما
خیلی وقته ننوشتم. یعنی حرفی خاصیم واسه گفتن نبوده . این روزا امید درگیر امتحاناشه. بعضی روزا من و بچه ها ...
View Articleاخبار این روزها ...
* دو هفته پیش شوهر خواهرم (بابای یاسمین) رگای قلبش گرفت و آنژیو شد و بعضی رگاشم با فنر باز ...
View Article32 ساله شدم
دو روز قبل از تولدم یعنی 20 بهمن امید و آوینا به بهانه خرید رفتن بیرون و با یه کیک ...
View Articleگردش یهویی
سه شنبه عصر قرار بود من بدون امید با خواهرم اینا و مامانم و چند تا از بستگان بریم به ...
View Articleسال نو مبارک
سلام به همگی و سال نو مبارکککککککک خیلی وقته اینجا ننوشتم. دلم خیلی خیلی واسه وبلاگ نازنینم تنگیده بود. خبرا خیلی زیاده اما ...
View ArticleArticle 3
دوستان گلم سلاممم. بازم ببخشید دیر به دیر میام. حس و حال وبلاگ نویسی یکم واسم کمرنگ شده. دلیلشم وجود برنامه های ...
View ArticleArticle 2
آوینای من تا زمانیکه باباش پیش ماست خوبه و حوصلش سر نمیره . چون همش بیرونیم و پارک و یا ...
View Articleاین روزها
هفته پیش هفته ی پر مشغله ای بود واسم. شنبه : مراسم نامزدی خواهر امید بود. یکشنبه : آوینا رو بردم کلاس ...
View ArticleArticle 0
ماه رمضون امسال هم اومد. منم امسال برای ششمین سال روزه نگرفتم. انشالله که از سال بعد بتونم بگیرم. این روزا ...
View Article