شیراز و سپیدان
2 هفته پیش از سپیدان و شیراز برگشتیم.جاتون خالی بود. رفتیم سپیدان و کلی برف بازی کردیم . رو برفا قِل خوردیم. آدم برفی درست کردیم. بهم دیگه برف پرت کردیم. وایییییییییییییییی خیلی خیلی خیلی خوش...
View Articleاین روزا .....
این روزا همش درگیر خونه تکونی و خرید و تولد 2 سالگی آوبنا و سالگرد ازدواجمونم.هفته پیش امید 2 روز آخر هفته رو off بود. فرصت مناسبی بود. تقریبا 50 درصد خونه تکونی رو انجام دادیم. من یخچال و کابینتا رو...
View Article(بدون عنوان)
امید عزیزم : پنجمین سالگرد یکی شدنمونو از صمیم قلب بهت تبریک میگم ...تو همون مرد رویاهای من هستی ...دوست دارم تا همیشههههههههههههه ...
View Article(بدون عنوان)
سلامممممممممممممشنبه هفته پیش آوینا رو از شیر گرفتم. اوایل خوب بود و راحت پذیرفت . اما یه چند روزیه که یه مقدار بهونه ای شده و میاد سمتش. اما تا میبینه تلخه ولش می کنه و میره.پنج شنبه هم بردمش برای...
View Article(بدون عنوان)
آوینا سه روزه داره میره مهد جدید. تمیزتره و به خونمون نزدیک تره. یه وقتایی میتونم پیاده برم و بیام.آموزش رنگ و نقاشی و زبان انگلیسی رو هم به صورت تفریحی دارن.و یه خوبیش اینه که اتاق خواب مجزا دارن...
View Articleهفته پیش
شنبه هفته پیش با آوی رفتیم بازار و واسه تولدش کلی خرید کردیم. شمع. فشفشه. بمب شادی. پوشال و بالاخره بادکنک متناسب با تم تولدش گیر اوردم. 2 تا استیکر واسه سالن و دستشویی خریدم.2 تا شورت آموزشی هم واسه...
View Article(بدون عنوان)
دیشب با امید و آوی رفتیم جواب دومین آزمایش آوینا رو گرفتیم. تو آزمایش اول خدا رو شکر همه چیزش نرمال بود ولی آهن خونش بالا بود. باید بین 7 تا 140 باشه . روی 200 بود. دکتر آزمایش مجدد و دقیقتر واسش...
View Article(بدون عنوان)
هفته گذشته هفته خیلی خوبی بود. چون امید همش پیشمون بود. چهارشنبه شب به اتفاق خواهرم اینا (مامان پردیس) و داداشم اینا رفتیم خونه خواهرم (مامان یاسمین). همون که تو شهرکشون دریا دارن. بعد از خوردن یه شام...
View Articleروانشناس کودک 1
چهارشنبه هفته پیش تو مهد کودک آوینا اینا ساعت 5 عصر یه جلسه گذاشتن و از مادرا خواستن که حتما شرکت کنن.یه خانوم روانشناس خیلی مهربون اومده بود و کلی حرفای مفید و خوب زد. قرار شد هر چند وقت یک بار همچین...
View Articleمهمون
دیروز ظهر مهمون داشتم.الهام عزیز دوست 15 ساله من با دو تا دختراش + خواهرم و پردیس + سارا دختر همسایمون.کلی یادی از گذشته کردیم. آلبوم عکس دیدیم و به یاد ایام کلی خندیدیم.خیلی خیلی خوش گذشت. البته به...
View Article(بدون عنوان)
شنبه ظهر که از اداره خواستم برم دنبال آوینا اگه گفتین کیو دیدم ؟ بعللله آقا امید رو دیدم که میرفت سمت خونه. منم از این ور خیابون ذوق کنان بهش بوق میزنم و دست تکون میدم. بعد سوار ماشین میکنمش و کلی...
View Articleبر سر دو راهی
یه چند وقتیه که خیلی زود خسته و عصبی میشم. دلیلش اینه : من همیشه ظهرا که از سر کار میومدم بعد از ناهار حتما باید می خوابیدم. از وقتی که آوینا خانومو می برم مهد دیگه ظهرا یه خواب درست و حسابی به چشام...
View Articleتصميم جديد و يه خبر خيلي خيلي خوب
ممنون از راهنمايي هاتون.كلي رو حرفاتون فكر كردم و تصميم نهايي رو گرفتم. اداره مي مونم. فقط بايد يه ارده قوي داشته باشم تو اين زمينه.سر كار رفتنم نبايد به زندگي و تربيت بچم خللي وارد كنه.من از شروع...
View Article(بدون عنوان)
چهارشنبه صبح ساعت 8 آوینا رو رسوندم خونه مامان امید . بعدش رفتم آزمایشگاه برای انجام یه سری آزمایش های روتین بارداری.بعدش واسه ناهار خونه مامان امید موندم. به صرف ماهی برشته (من عاشقششششششم)به خاطر...
View Articleاین روزا
این روزا حال و روزم خوبه. فقط نسبت به غذاها حساس شدم. هر غذایی رو می پزم تا چند روز از اون غذا بدم میاد.اما به خاطر نی نی جونم ناز نمی کنم و هر چیزی رو که مفید باشه حتما می خورم.به ترشی جات بیشتر علاقه...
View Articleتولد 2 سالگی آوینا
بالاخره طلسم شیکسته شد و جشن تولد 2 سالگی آوینا خانوم به دلیل فوت مادربزرگم و یکی از بستگان نزدیکمون با 2 ماه تاخیر برگزار شد.جشن خیلی خوبی بود و به بچه ها خیلی خوش گذشت. به جز آدم بزرگا 17 تا بچه بود...
View Article(بدون عنوان)
آخ جون امروز چهارشنبست. خیلی خوشحالم. آخه دو روز پنج شنبه و جمه رو به اندازه کافی استراحت می کنم. البته اگه آوینا خانوم بزاره.خیلی زود به زود خسته میشم. اگه یکم کار خونه رو انجام بدم کلی احساس خستگی...
View Article2 روز تعطیلی
آخ که اون دو روزو که همش استراحت کردم چقدر بهم چسبید. کلی خستگی از تنم در رفت. طوری بود که جمعه شب دیگه اصلا خوابم نمیومد و تا 2 شب بیدار بودم.عصر پنج شنبه یه سر رفتیم نصف مبل فروشی های بندر رو گشتیم و...
View Article