خیلی وقته ننوشتم. یعنی حرفی خاصیم واسه گفتن نبوده .
این روزا امید درگیر امتحاناشه. بعضی روزا من و بچه ها میریم بیرون تا امید حسابی بخونه. آخه این دو تا جوجه اصلا نمیزارن باباشون درس بخونه.
مخصوصات ملینا که بدجور به باباش وابستست و همیشه بابایی باید اونو بغل کنه.
دو بارم نمایشگاه کتاب رفتیم با امید و بچه ها.
یه وقتایی هم درگیر درست کردن تم تولد آوینا جونم میشم.
واسه ملینا نمی خوام امسال جشن بگیرم . فقط در حد کیک و آتلیه.
واسه یک سالگی آوینا هم همین کارو کردم. پس نباید بینشون تبعیض قائل شم.
کلا جشن بزرگ رو واسه بچه یک ساله نمی پسندم. بچه درک درستی از جشن نداره و تو شلوغی بیشتر اذیت میشه. بیشتر جشن مال مهمونا میشه.
واسه چهار سالگی آوینا به انتخاب خودش تم مینی موس رو واسش در نظر گرفتیم.
یه جشن کوپچولو در حد دو خونواده . ولی همونم دوست دارم یه تمی داشته باشه.
بعضی وسایلاش مثل جعبه پاپ کورن و ریسه و ... رو دارم با کامیپوتر طراحی می کنم که بدم چاپخونه واسش چاپ کنن.
از سایتایی که تم آماده تولد رو میفروشن یه عالمه ایده گرفتم. دستشون درد نکنه .