* اینجا هوا همچنان گرمه. اصلا نمیشه بیرون رفت. فقط باید تو ماشین باشیم و خونه کسی بریم . برای خرید هم فقط تو پاساژا میشه رفت.
* ماه رمضون امسالم یواش یواش داره میاد. امسال پنجمین سالیه که روزه نمیگیرم.
* هفته آینده عروسی داداش امیده. دقیقا اول ماه رمضون. (انشاالله)
امروز زنگ زدم آرایشگاه و نوبت گرفتم. فقط موهامو میخوام درست کنه. خودم آرایش صورتمو انجام میدم. درسته آماتورم ولی اگه برمم ملینا خیلی اذیت میشه.
آوینا خانومم که عشق آرایشه اصرار داره ببرمش ولی می خوام خودم موهاشو درست کنم.
* امیدم یه چند روزی رو مرخصی گرفته به خاطر امتحاناتش. به نفع ما شده. چون بیشتر می بینیمش.
× دیگه اینکه این روزا به لطف تکنولوژی با امید سرگرم (واتس آپ) بازی با فک و فامیل هستیم. خانوادم و فامیلا هم که تازه ساعت یک شب یادشوون میفته بیان . خلاصه خیلی حال میده و کلی میخندیم.
یه چند وقتیم هست که عجیب معتاد (بی تالک) شدم. تازه دارم از دنیای دهه هفتادیا سر در میارم. با واژه هاشون آشنا شدم. میشه گفت تقریبا 90 درصدشون از نظر فکری با ما دهه ی شصتیا تفاوت دارن. همشون عاشق پیشه ان و شکست عشقی خوردن. رابطه هاشونم که از مرز خیلی چیزا گذشته.
همش به خودم میگم وقتی بچه هام بزرگ شدن و به این سنا رسیدن حتما با تکنولوژی اون روزا باید خودم و وفق بدم و عضوشون باشم. اینجوری از دنیاشون بهتر با خبر میشم و بهتر می تونم درکشون کنم و اگه مسیری رو اشتباه میرن بهشون توضیح بدم.
* این روزای تابستونی هم بیشتر تو خونه ام و با این وروجکا سرگرمم. بچه داری حس خیلی خیلی شیرینیه. روزی هزار بار خدا رو به خاطر داشتن این دو تا فرشته شکر می کنم و صد البته به خاطر همراه و همدم زندگیم امید جوننننننن
به تمام کسایی که شرایط منو دارن و دوست دارن بچه ی دوم بیارن توصیه می کنم که این کارو بکنن. چون من خدا رو شکر خیلی راضیم و به نظرم بهترین اختلاف سنیه دو بچه همین حالته.
* دیگه خبر قابل عرضی نیست.
همیشه شادکام باشید