Quantcast
Channel: من ، امید ، آوینا و ملینا
Viewing all articles
Browse latest Browse all 155

(بدون عنوان)

$
0
0

تولد آویناخانومم خدا رو شکر بخوبی و خوشی برگزار شد. کلی رقصیدیم. بچه ها هم حسابی سرگرم بودند با هم.

عکساشم تو وبلاگشه.

این چند وقت حسابی اکتیو شدم و از تو خونه نشستن بدم میاد. این دو تا وروجکو میزارم تو ماشینو این ور و اون ور میرم. 

آوینا رو پارک میبرم. خونه فک و فامیل و دوستام میرم. کافی شاپ میرم.و ...

امروزم اآوینا رو بردمش خونه ژیمناستیک و ثبت نامش کردم. از سن 4 سال به بالا بود ولی دیدنش و قبولش کردن. چون جلسه اول بود مربیش آزادش گذاشت که زده نشه یوقت. فقط با محیط اشنا شد و با بجه ها بازی کرد. 

بعدشم گفتیم کجا بریم؟؟؟ زنگ زدم دخترعمم جواب نداد. به زن داداش دومیم زنگ زدم گفتش بیا خونه ام. خلاصه رفتیم و آوینا هم با  برادرزادم دانیال حسابی بازی کرد. وسط بازی دامن لباس ژیمناستیکشو با قیچی پاره کرده بود.

****************

راستی الان خیلی خیلی خوشحالم. چون فردا صبح امید میاد خونه. هوراااااااااااا


Viewing all articles
Browse latest Browse all 155

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>