الان ساعت دو و نیم نصف شبه. به امید خدا کمتر از 6 ساعت دیگه دختر نازم به دنیا میاد.
عصر با امید و آوینا رفتییم بیمارستان و کارای بستری رو انجام دادیم.
اتاق زایمانم رو زمانی که آوینا به دنیا اومده بود رو نشون آوینا دادم. کلی ذوق کرد.
بعدشم یه سری خرید کردیم .
خونه خواهر امید رفتیم که یه تولد سورپرایزی واسه باباشون گرفته بودن.
بعدشم رفتیم دنبال مامانم که شب بیاد خونه ما بمونه و صبح با هم بریم بیمارستان.
دل تو دلم نیست و کلی هیجان دارم.
خدا رو شکر به کمک امید تونستم تمام کارای قبل از زایمانم رو انجام دادم.
امیدم الان داره برنامه نود نگاه می کنه.
خونه رو هم یه تزئین کوچولو کردیم.
عکسامو از آتلیه تحویل گرفتم . خیلی خوب شدن.
از شانس خوب من عکاس عکسا رو اشتباها دو بار داده بود چاپ و همشو رایگان داد به خودم. منم تو تزئین خونه ازشون استفاده کردم. (عکسا در ادامه مطلب)
خدایا ازت می خوام دخترم سالم سالم باشه و اینکه تمام مادرای منتظر به همین زودی صاحب بچه بشن. (الهی آمین)